Web Analytics Made Easy - Statcounter

درست سه روز پس از اعدام «صدام» یعنی ۱۲دی سال ۱۳۸۵ یک ژنرال آمریکایی در گفت‌وگو با رسانه‌ها گفت: «صدام در آخرین ساعات عمر خود برای نجات جانش اصرار داشت با مقام‌های آمریکایی دیدار و گفت‌وگو کند.

​​​​​​​می‌گفت من می‌توانم ایران را از سر راه شما بردارم... می‌توانم به تنهایی ایران را به زانو دربیاورم... نفت مورد نیاز ایالات متحده را تأمین و امنیت منطقه را برای آمریکا تضمین می‌کنم!» البته نه تنها در دی‌ماه ۱۳۸۵ بلکه تا چند سال بعد، حرف و حدیث، افشاگری و ناگفته‌ها درباره صدام و اعدامش حسابی در فضای رسانه‌ای طرفدار داشت.

بیشتر بخوانید: اخباری که در وبسایت منتشر نمی‌شوند!
مقام‌های به ظاهرآگاه آمریکایی و عراقی هم هرازچندی، قطره چکانی، اطلاعاتی را در این باره منتشر می‌کردند.  

چلومرغ لطفاً! 
نکته جالب ماجرا این است که اظهارات مقام‌های مختلف درباره رفتار و حال و احوال صدام در شب و روزهای پیش از اعدامش گاه ضد و نقیض است. یعنی مثلاً حرف‌هایی که فلان شاهد و ناظر آمریکایی یا عراقی در این باره زده، کاملاً برعکس حرف‌های آن یکی مقام دیگر است. شاید شما هم تا امروز از خودتان پرسیده باشید آیا واقعاً صدام با آن همه غرور و دیکتاتوری‌ و با اطلاع از اینکه آمریکایی‌ها به عنوان حامیان دیروزش، امروز سعی دارند زودتر سرش را زیر آب کنند، حاضر شده به پای آن‌ها بیفتد و بخواهد برای نابودی ایران یک بار دیگر به او فرصت بدهند؟ 
نخست، چند روایت از آن روزها را بخوانید تا بعد درباره پاسخ این پرسش  بگوییم. روز ۱۲دی ۱۳۸۵ پایگاه اینترنتی «نهرین .نت» از قول یک نظامی آمریکایی نوشت: «نیمه شب قبل از اعدام دچار لرزش شدیدی شد به طوری که نمی‌توانست بر خودش مسلط شود... یک پزشک نظامی برای معاینه وی حاضر شد و به او داروی آرام‌بخش تزریق کرد... صدام درباره ایرانی‌ها و طرح‌های آن‌ها و خطر القاعده و شیعه به ما هشدار می‌داد...». مدتی بعد البته یک ژنرال دیگر آمریکایی که مدعی بود در جلسات محاکمه و همچنین اعدام صدام حاضر بوده به خبرگزاری‌ها گفت: «شب اعدام روحیه خوبی داشت، خوشحال بود و اثری از اضطراب در او دیده نمی‌شد. آن شب او از ما برنج و گوشت مرغ خواست. برایش بردیم، با اشتهای خوب خورد و دوباره تقاضای عسل و آب جوش داشت. برایش فراهم شد... بالاپوش گرمش را هم خواست... معتقد بود صبح‌های عراق سرد است و نمی‌خواهد موقع اعدام بلرزد و همه فکر کنند ترسیده است... پیش از اجرای اعدام «الله اکبر» را فریاد زد... به قاضی‌ها گفت من را آمریکایی‌ها اعدام می‌کنند. بعدها می‌بینید که شما نیز توسط آن‌ها کشته می‌شوید. از شنیدن فریاد «الله اکبر» ترسیدم، احساس کردم ممکن است نیروهای او با این علامت محل را منفجر کنند و آنجا را ترک کردم».

۱۴۸ نفر به ازای دو نفر
نکته جالب‌تر ماجرای اعدام صدام، اما نکته‌ای است که طی این سال‌ها کمتر درباره آن حرف زده‌اند. من و شما و خیلی از آن‌هایی هم که سن و سالی را پشت سر گذاشته‌اند فکر می‌کنیم مجموع دیکتاتوری و جنایت‌های او در عراق، استفاده از سلاح شیمیایی علیه مردم کشورش، حمله به کویت و به کشته دادن انسان‌ها، اعلان جنگ به آمریکایی‌ها و کمی هم جنایت جنگی در حمله به ایران مجموع اتهامات او و دلیل صدور حکم عجولانه اعدامش است. اما آن‌هایی که صدام را محاکمه کردند در حکم صادره «کشتار دُجَیل» را جنایت علیه بشریت اعلام کرده و متهم را به خاطر آن به اعدام محکوم کردند! شهر«دجیل» در ۶۰کیلومتری بغداد واقع شده و سال۱۹۸۲ صدام برای بازدید به این شهر رفته و موقع برگشت، ۱۲ نفر از مخالفان مسلح حکومت بعث از میان نخلستان اطراف جاده خارج شده و برای ترور صدام کاروان خودروهای همراه رئیس‌جمهور را به گلوله بستند. در این ماجرا فقط دو محافظ دیکتاتور کشته شدند و تقریباً همه مهاجمان مسلح که از اعضای حزب الدعوه اسلامی عراق بودند در درگیری به قتل رسیدند. موج دستگیری‌ها پس از این ماجرا که صدام آن را مرتبط با ایرانی‌ها می‌دانست آغاز شد. نخلستان‌های اطراف جاده دجیل هم به بهانه جلوگیری از تکرار حادثه، با خاک یکسان شد! ۳۹۳ مرد و بیشتر از همین تعداد زن و کودک نیز دستگیر شدند چون صدام دستور داده بود مظنون‌های حادثه به صورت خانوادگی بازداشت شوند. در نهایت هم  به جز تعدادی از دستگیرشدگان که زیر شکنجه کشته شدند در سال۱۹۸۵، ۱۰۵ نفر اعدام شدند و حدود ۱۷ کودک هم در زندان استخبارات نگهداری شده و چند سال بعد که به سن قانونی رسیدند مخفیانه به قتل رسیدند تا در حکم اعدام صدام تعداد شهدای این ماجرا ۱۴۸ نفر اعلام شود.

 پرسش اصلی چیست؟
اما پاسخ پرسشی که اول مطلب مطرح کردیم چه می‌شود؟ بالاخره صدام پیش از اعدامش به التماس افتاده بود؟ یا بعد از خوردن چلومرغ آمریکایی و کمی آب و عسل آن‌قدر از خودش شور و شعف نشان داده بود که مثلاً ادای قهرمان جنگ با اشغالگران آمریکایی را دربیاورد و آمریکایی‌ها مجبور شوند به او آرام‌بخش بزنند؟ با پوزش از تأخیر در پاسخ دادن به این پرسش، باید بگوییم در ماجرای اعدام صدام، سؤال اساسی، پرسشی که گفتیم نیست! یعنی چه دیکتاتور سرحال بوده و شلنگ تخته‌انداز پای چوبه‌دار رفته و مرگ بر اشغالگر گفته باشد یا به دست و پای آمریکایی‌ها افتاده و التماس کرده باشد، در اصل ماجرا و شناخت ما از او تغییری ایجاد نمی‌کند. هر دو این‌ها می‌تواند دَم مرگ از دیکتاتوری که همه چیزش را باخته است سر بزند. پرسش‌های اصلی این‌ها هستند که آمریکایی‌ها با چه هدفی و برای پنهان کردن کدام حقیقت تلاش می‌کنند اوضاع را جوری پیش ببرند که صدام سریع‌تر اعدام شود؟ منظور یک روزنامه انگلیسی که چند روز پس از اعدام نوشت: «سنگ قبر صدام، برای آمریکایی‌ها از همه سنگ قبرهای دیگر گران‌تر درآمد» چه بود؟ چرا لس‌آنجلس تایمز نوشت: «رازهای عصر حاکمیت صدام با اعدام وی برای همیشه به گور سپرده شد. با اعدام دیکتاتور سابق عراق و بسته شدن پرونده شوم زندگی وی هنوز سرنوشت میلیاردها دلاری که وی در دوران حکومتش اندوخت مشخص نشده است؟» و مهم‌تر از پرسش‌های دیگر اینکه چرا جنایت‌های بزرگ‌تر از اعدام ۱۴۸ نفر از مردم «دجیل» توسط صدام، به دست فراموشی سپرده شد؟ قتل‌عام حلبچه، شهادت ده‌ها هزار رزمنده ایرانی، قتل‌عام کردهای عراقی و... آیا جنایت علیه بشریت نبود؟

خبرنگار: مجید تربت زاده منبع: قدس آنلاین مجید تربت‌زاده

منبع: قدس آنلاین

کلیدواژه: صدام آمریکایی ها اعدام صدام علیه بشریت

درخواست حذف خبر:

«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را به‌طور اتوماتیک از وبسایت www.qudsonline.ir دریافت کرده‌است، لذا منبع این خبر، وبسایت «قدس آنلاین» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۳۹۴۲۹۵۷۹ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتی‌که در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.

با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.

خبر بعدی:

آیا صدام حسین واقعا «دیوانه خاورمیانه» بود؟

فرارو- روانشناسان مختلفی به تحلیل شخصیت "صدام حسین" دیکتاتور اسبق عراق پرداخته اند. یکی از شناخته شده‌ترین آنان "جرولد مورتون پست" روانپزشک و تحلیلگر سابق سیا بود که در برخی از منابع از او به عنوان ابداع کننده "روانشناسی سیاسی" نیز یاد شده است.

به گزارش فرارو، او درباره صدام می‌نویسد: "صدام حسین" رئیس جمهور عراق به عنوان "دیوانه خاورمیانه" توصیف شده است. این تشخیص تحقیرآمیز نه تنها دقیق نیست، بلکه خطرناک است. سپردن صدام به قلمرو جنون می‌تواند تصمیم گیرندگان را گمراه کند که باور کنند او غیرقابل پیش بینی بود؛ در حالی که در واقع چنین نیست. بررسی سوابق رهبری صدام حسین در عراق در دو دهه گذشته نشان می‌دهد که او به هیچ وجه غیر منطقی نبوده بلکه تا حد زیادی خطرناک بوده است.

در واقع، بررسی زندگی و حرفه صدام حسین نشان می‌دهد که او یک مسیر را دنبال کرده است: عقلانی سازی ایدئولوژیک برای یک الگوی مادام العمر. همه اقدامات در صورتی موجه هستند که در خدمت پیشبرد نیاز‌های صدام حسین و جاه‌طلبی‌های او باشند".

او درباره پیشینه خانوادگی و زندگی شخصی صدام می‌نویسد: "صدام حسین در سال ۱۹۳۷ در یک خانواده دهقانی فقیر در نزدیکی تکریت در مرکز عراق متولد شد. پدرش قبل از به دنیا آمدن او فوت کرد و طبق سنت آن زمان عمویش با مادرش ازدواج کرد. او در ده سالگی تحت تاثیر سواد پسر عمویش قرار گرفت و آرزوی ادامه تحصیل داشت، اما با مخالفت خانواده اش مواجه شد به همین دلیل نیمه شب خانه را ترک کرد و راهی خانه دائی اش "خیرالله" شد. خیرالله نه تنها نقش پدر را برای صدام ایفا کرد بلکه  به مربی سیاسی او نیز تبدیل شد. خیرالله در قیام ۱۹۴۱ عراق علیه بریتانیا مبارزه کرده بود و به دلیل اقدامات ملی گرایانه  اش به پنج سال زندان محکوم شده بود. او خاطرات خود و اقوام اش که با مهاجمان خارجی مبارزه کردند و برخی از آنان جان شان را برای ملی گرایی عراقی از دست دادند، برای صدام تعریف می‌کرد. خیرالله که بعدا فرماندار بغداد شد جهان بینی صدام جوان سال را شکل داد و به او آموخت که باید از بیگانگان نفرت داشته باشد.

در سال ۱۹۸۱ میلادی صدام جزوه‌ای را که توسط خیرالله  نوشته شده بود با عنوان "سه گروهی که خدا نباید خلق می‌کرد: ایرانیان، یهودیان و مگس‌ها" را بازنشر کرد. خیرالله کار آموزش تاریخ عرب و ایدئولوژی ناسیونالیستی حزب بعث به صدام را انجام داد. حزب بعث که در سال ۱۹۴۰ تاسیس شد، در نظر داشت یک ملت جدید عربی ایجاد کند که قدرت‌های استعماری و امپریالیستی را شکست داده و به استقلال، وحدت و سوسیالیسم عربی دست یابد. ایدئولوژی بعث همان طور که توسط بنیانگذار فکری آن "میشل عفلق" مفهوم سازی شده بود، بر تاریخ ظلم و تفرقه جهان عرب تمرکز داشت؛ ابتدا به دست عثمانی‌ها، سپس به دست فرمانروایان‌های غربی، سپس توسط سلطنت‌های تحت سلطه منافع غرب و در نهایت با تاسیس "رژیم صهیونیستی". صدام با الهام از داستان‌های حماسی دائی اش  در خدمت به ملت عرب از همان روز‌های ابتدایی زندگی اش خود را غرق در رویا‌های شکوهمندانه می‌دید.

او خود را به جای بخت النصر پادشاه بابل (۵۸۶ پیش از میلاد مسیح) که بیت المقدس را فتح کرد و "صلاح الدین ایوبی" که سپاه صلیبیون را شکست داد و بیت المقدس را بازپس گرفت، می‌دید. صدام تا زمانی که همراه دائی اش برای ادامه تحصیلات متوسطه خود به بغداد سفر کرد غرق در تاریخ عرب و ایدئولوژی بعث بود.

مدارس آن زمان که جولانگاه ناسیونالیسم عربی بودند تمایلات سیاسی او را تقویت کردند. در سال ۱۹۵۲ میلادی زمانی که صدام ۱۵ ساله بود "جمال عبدالناصر" کودتای (یا به زعم طرفداران اش انقلاب) افسران آزاد را در مصر رهبری کرد و برای صدام جوان و همتایان اش تبدیل به قهرمان شد. ناصر به عنوان رهبر فعال پان عربیسم به الگویی ایده آل برای صدام تبدیل شد: این که تنها با رویارویی شجاعانه با قدرت‌های امپریالیستی می‌توان ناسیونالیسم عرب را از قید و بند‌های غربی رها کرد. صدام در ۲۰ سالگی با الهام از ناصر به حزب عربی سوسیالیستی بعث در عراق پیوست و به سرعت مقام‌های حزب را تحت تاثیر قرار داد.

دو سال بعد در سال ۱۹۵۸ میلادی ژنرال "عبدالکریم قاسم" ظاهرا با تقلید از ناصر کودتایی را در عراق رهبری کرد که منجر به سرنگونی نظام سلطنتی شد. با این وجود،  قاسم بر خلاف ناصر راه سوسیالیسم را دنبال نکرد و علیه حزب بعث شورید. در آن زمان صدام ۲۲ ساله به مقر حزب بعث رفت و ماموریت رهبری یک تیم پنج نفره برای ترور قاسم را به عهده گرفت. بنا بر گزارش‌ها این ماموریت به دلیل خطای اساسی در محاسبات صدام شکست خورد، اما فرار صدام به سوریه ابتدا با اسب و سپس با شنا در رودخانه باعث شد او به جایگاهی اسطوره‌ای در تاریخ عراق دست یابد.  

صدام در دوران تبعید خود برای تحصیل در رشته حقوق به مصر رفت و به درجات رهبری حزب بعث مصر رسید. او پس از سال ۱۹۶۳ میلادی که قاسم توسط بعثی‌ها برکنار شد به عراق بازگشت. عفلق پدر ایدئولوژیک حزب بعث صدام جوان را تحسین کرد و حزب بعث عراق را بهترین حزب در جهان اعلام کرد و صدام را به عنوان جانشین خود معرفی نمود.

صدام با کمک مخفیانه و حیاتی "عبدالرزاق نایف" رئیس اطلاعات نظامی، کودتای موفقیت آمیزی را در سال ۱۹۶۸ میلادی انجام داد. صدام برای قدردانی از خدمات ارائه شده ظرف دو هفته پس از کودتا ترتیب دستگیری و تبعید نایف را داده بود و متعاقبا دستور قتل او را صادر کرد! این اقدام الگویی بود برای نحوه پاداش دادن صدام به وفاداران به خود! صدام با قتل نایف نشان داد وجدان منعطفی دارد: از دید او تعهدات و وفاداری مربوط به شرایط بود و شرایط تغییر می‌کرد.

اگر فردی یا ملتی به عنوان یک مانع یا تهدید تلقی شود صرف نظر از اینکه در گذشته چقدر وفادار بوده آن فرد یا ملت با خشونت و بدون نگاه به پیشینه حذف می‌شود و این عمل با "استثناگرایی انقلابی" توجیه می‌شود. این رویه صدام بود".

اپورتونیسم (فرصت طلبی) انقلابی

پست در ادامه بیان ویژگی‌های صدام می‌نویسد: "صدام قادر به تغییر مسیر خود بود و می‌توان عنوان اپورتونیسم (فرصت طلبی) انقلابی را برایش به کار برد. اگر او در مسیرش با مقاومتی اولیه مواجه می‌شد با اطمینان از صحت قضاوت اش سخت‌تر مبارزه می‌کرد، اما اگر شرایط نشان می‌داد که دچار اشتباه محاسباتی شده در آن شرایط او اشتباه اش را تصدیق نمی‌کرد بلکه تلاش می‌کرد خود را با موقعیتی پویا تطبیق دهد. برای مثال، می‌توان مصداق عملگرایی انقلابی و انعطاف ایدئولوژیک را در مورد رفتار او با دشمن ایرانی اش دید.

او در مارس ۱۹۷۵ میلادی در مقابل حکومت وقت ایران بر سر اروند رود که عراق از آن تحت عنوان شرط العرب یاد می‌کرد به توافق رسید تا در مقابل شورش کرد‌ها سرکوب شود. صدام قراردادی را با شاه وقت ایران امضا کرد که بر اساس آن حاکمیت ایران بر آبراه مورد مناقشه اروند رود را در ازای توقف تامین تسلیحاتی شورش کرد‌ها از سوی ایران پذیرفت. او در سال ۱۹۷۳ میلادی اعلام کرد که حزب بعث نماینده همه عراقی‌ها است و کرد‌ها نمی‌توانند بی طرف باشند و کرد‌ها یا کاملا با مردم هستند یا علیه آنان.

در واقع، این یکی از اصول اساسی صدام بود: "کسی که کاملا با من نیست دشمن من است". از این رو کرد‌ها به عنوان دشمنان موذی مورد حمایت قدرت‌های خارجی به ویژه ایرانیان قلمداد شدند. در سال ۱۹۷۳ اقلیت کرد تحت حمایت شاه ایران شورش کردند. تا سال ۱۹۷۵ میلادی جنگ علیه کرد‌ها بسیار پرهزینه شد و تنها در یک سال ۶۰۰۰۰ جان خود را از دست دادند.

صدام با نشان دادن عمل گرایی انقلابی اش علیرغم نفرت مادام العمری که از ایرانیان داشت نشان داد که نیاز فوری سرکوب شورش کرد‌ها به طور موقت اولویت او بوده است. با این وجود، کماکان موضوع حاکمیت بر اروند رود ذهن او را مشغول کرده بود تا آن که در سپتامبر ۱۹۸۰ میلادی صدام با مشاهد وضعیت آشفته و غیر منظم پس از پیروزی انقلاب در ایران به خوزستان حمله کرد. یکی از اقدامات او لغو قرارداد ۱۹۷۵ برای تقسیم اروند رود بود. پس از آن ایران پاسخ داد و نیرو‌های عراقی و شهر‌های عراق اسیب‌های جدی وارد ساختند. صدام متوجه شد که جنگ نتیجه معکوس به همراه داشته است".

ویژگی‌های روانی صدام خودشیفتگی (نارسیسیسم) بدخیم

از دیدِ پست، برچسب هایی، چون "دیوانه خاورمیانه" و "مگالومانی" (خود بزرگ بین) به اشتباه به صدام اطلاق شده اند چرا که هیچ گونه شواهدی دال بر ابتلای او به اختلال روانپریشانه وجود ندارد. او می‌نویسد:"صدام بی فکر و عجولانه اقدام نمی‌کرد. او تنها پس از بررسی جوانب عاقلانه عمل می‌کرد و  می‌توانست بسیار صبور باشد. در واقع، او از زمان به مثابه یک سلاح استفاده می‌کرد. در حالی که او از نظر روانی با واقعیت در ارتباط بوده اغلب از نظر سیاسی با واقعیت ارتباط نداشته است.

جهان بینی صدام محدود و تحریف شده بود او تجربه اندکی درباره جهان خارج از جهان عرب داشت. تنها تجربه ماندگار او با غیر عرب‌ها با مشاوران نظامی شورویایی اش بود. هم چنین، طبق گزارش‌ها او تنها در دو نوبت به خارج از خاورمیانه سفر کرده بود یک سفر کوتاه به پاریس در سال ۱۹۷۶ و یک سفر دیگر به مسکو. علاوه بر این او در محاصره افراد بود که از شهرت وحشیانه صدام رنج می‌بردند و از ابراز مخالفت با او می‌ترسیدند.

او بیرحمانه تهدید‌هایی را که متوجه قدرت اش می‌شد حذف کرد و انتقاد را معادل عدم وفاداری قلمداد می‌کرد. در سال ۱۹۷۹ میلادی زمانی که به طور کامل زمام رهبری عراق را به دست گرفت یکی از اولین اقدامات اش اعدام ۲۱ مقام ارشد بود که وفاداری آنان را زیر سوال برد. در اینجا می‌توان نمونه‌ای را ذکر کرد: در سال ۱۹۸۲ میلادی زمانی که جنگ با ایران برای عراق بسیار بد پیش رفت صدام خواستار پایان جنگ شد، اما آیت‌الله خمینی، رهبر وقت جمهوری اسلامی ایران تاکید کردند تا زمانی که صدام از قدرت برکنار نشود صلح برقرار نخواهد شد.

در جلسه کابینه صدام از وزرای خود خواست صراحتا توصیه‌های خود را ارائه دهند و وزیر بهداشت نیز به صدام پیشنهاد کرد که به طور موقت از سمت خود کناره گیری کند تا پس از برقراری صلح ریاست جمهوری را از سر گیرد. صدام از صراحت لهجه او قدردانی کرد، اما سپس دستور بازداشت اش را صادر کرده بود! همسر آن وزیر تقاضای آزادی شوهرش را مطرح کرد. روز بعد صدام جسد مثله شده شوهر آن زن را در یک کیسه مشکی برایش فرستاد. این موضوع به شدت توجه وزرای دیگر را که مصرانه خواستار باقی ماندن صدام در قدرت بودند به خود جلب کرد. وجود این افراد بله قربان گو در کنار دیدگاه محدود صدام درباره مسائل جهانی او را به سوی اشتباه محاسباتی سوق داد. از دید صدام رویا‌های بعث زمانی محقق خواهند شد که ملت عرب زیر نظر یک رهبر قدرتمند متحد شود. در ذهن صدام او برای آن نقش مقدر شده بود".

پست می‌نویسد: "او محدودیت وجدانی‌ای برای خود قائل نبود. تنها وفاداری صدام به شخص خود بود. هنگامی که مانعی در مسیر انقلابی اش وجود داشته صدام آن را از میان برداشته است. او از هر نیرویی که لازم می‌دید استفاده می‌کرد و اگر مصلحت می‌دانست به افراط در اعمال خشونت از جمله استفاده از سلاح‌های کشتار جمعی مبادرت می‌ورزید".

پست اشاره می‌کند به نظرش صدام علیرغم آن که روان پریش نبود، اما گرایش پارانوئید قوی‌ای داشت. او برای تلافی کردن آماده بود و بدون دلیل خود را در محاصره دشمنان می‌دید. با این وجود، او نقش خود را در ایجاد آن دشمنان نادیده می‌گرفت و نظریه‌های توطئه را برای توجیه اقدامات خود مطرح می‌کرد.

پست می‌افزاید:"صدام متقاعد شده بود که ایالات متحده، اسرائیل و ایران درصدد حذف او بودند و برای تایید این استدلال، زنجیره‌ای از نتیجه گیری‌ها را برای متقاعد کردن هواداران اش مطرح می‌کرد.  "لطیف نصیف جاسم"  که مسئول تبلیغات و بیانیه‌های عمومی رژیم بعث بود احتمالا به تقویت روحیه پارانوئیدی صدام کمک کرد و به یک معنا مجری پارانویای او بود.

در این مسیر صدام با سرزنش دشمنان بیرونی حامیان سرکوب شده خود را متحد می‌کرد. علیرغم آن که صدام کاریزماتیک نبود، اما با رویکردش در قبال فلسطینیان و ضدیت با صهیونیسم تلاش می‌کرد از خود چهره مردی قدرتمند را به نمایش گذارد. او را خود یکی از رهبران بزرگ تاریخ می‌دانست و خود را در کنار قهرمانان قرار داده بود در کنار ناصر، کاسترو، تیتو، هوشی مین و مائو تسه دونگ که هر کدام را به خاطر تطبیق سوسیالیسم با محیط خود و مقابله با سلطه بیگانگان تحسین می‌کرد.

صدام نیز مانند مائو جوانان را تشویق کرد تا در مورد فعالیت ضد انقلابی والدین خود اطلاع رسانی و خبرچینی کنند. همان طور که مقامی خداگونه به مائو نسبت داده شد و تصاویر و مجسمه‌های غول پیکر او در سرتاسر چین قرار گرفت تصاویر و مجسمه‌های غول پیکر صدام در عراق نیز فراوان بودند".

پُست درباره علت در قدرت باقی ماندن صدام برای چندین دهه می‌نویسد: "تصادفی نیست که او در این باره زمانی طولانی مدت رهبر کشورش در منطقه‌ای پرآشوب در جهان باقی مانده است. در حالی که او رویا‌های بلندپروازانه و همراه با جلال و شکوه را در سر می‌پروازند یک تاکتیسین زیرک است که از خود صبوری به خرج می‌دهد. او که می‌تواند تهاجم شدید را براساس نیاز‌های انقلابی توجهی کند همزمان قادر است مسیر را در صورت بروز اشتباه محاسباتی معکوس کند و منتظر باقی می‌ماند تا روزی فرارسد که شرایط برای دستیابی به هدف انقلابی اش فراهم باشد. در واقع، انگیزه او برای قدرت از بین نمی‌رود بلکه صرفا به تعویق می‌اقتد. صدام حسین یک ماشین حساب سیاسی ظالم است که برای رسیدن به اهداف هر کاری که لازم باشد انجام می‌دهد. البته او آرزوی شهادت ندارد و زنده ماندن هدف اش می‌باشد. اولویت شماره اول او ارائه تصویری از یک عملگرای انقلابی از خود است که آرزوی جنگی را ندارد که در آن عراق به شدت آسیب ببیند و جایگاه اش به عنوان یک رهبر خدشته دار شود".

این گزارش ادامه دارد...

گردآوری و ترجمه: نوژن اعتضادالسلطنه

*فراخود یا سوپرایگو آن جنبه از شخصیت است که دربردارنده تمام آرمان‌ها و استاندارد‌های اخلاقی و درونی است که ما از پدر و مادر و جامعه کسب می‌کنیم. سوپرایگو مسئول درونی کردن قواعد فرهنگی است و معمولا توسط اعمال تأثیر والدین صورت می‌پذیرد.

دیگر خبرها

  • افشاگری‌های عضو جدا شده از منافقین در دادگاه درباره همکاری های نظامی این گروهک با ارتش صدام
  • بیانیه شورایعالی انقلاب فرهنگی در حمایت از دانشجویان آمریکا
  • بیانیه شورای عالی انقلاب فرهنگی درحمایت از دانشجویان آمریکایی
  • «پلن بی» آمریکا در برابر انصارالله چیست؟
  • آیا صدام حسین واقعا «دیوانه خاورمیانه» بود؟
  • تداوم تظاهرات صهیونیست‌ها علیه نتانیاهو
  • آمریکای شعله‌ور!
  • طوفانی که پرده از چهره غرب کنار زد
  • 200 روز سکوت در مقابل جنایت صهیونیست‌ها مایه شرمساری بشریت است
  • نظرسنجی هاروارد چگونه تعبیر شد؟/ عواقب اصرار بر جنایت